بسم رب الشهداء والصدیقین
«دوکوهه» آخرین ایستگاه قطار بود؛ بچه ها از همین جا به مناطق مختلف در خطوط مقدم اعزام می¬شدند. دوکوهه نام آشنای همه رزمندههاست. ردپای همه شهیدان را می¬توانی توی دوکوهه پیدا کنی. دوکوهه پادگانی نزدیک اندیمشک و متعلق به ارتش که زمان جنگ، بخش جنوبی آن سهم سپاه شد.
این ساختمانهای خالی هر کدام حکایتی هستند برای خودشان. گوشات را روی دیوار هر کدام که بگذاری، صدایی می-شنوی. صدای یکی که روضه¬ قاسم می¬خواند، صدای کسی که روضه¬ علی اکبر...، اینجا دیوارها هم چون بچهها زخمی-اند هنوز. نگاه کن شاید پوکه فشنگی تو را مهمان گذشته کند، تعجب نکن. گاهی وقتها، عراقیها بمبهایشان را یکراست سر همین پادگان خالی می¬کردند، تا شاید اینجا خالی شود.